آنچه تحت شعاع انقلاب جهان عرب قرار گرفته
با محاصره معمر قذافی، آتش سوزی ها در شهر های لیبیا و آشوب های ضد دولتی رو به افزایش در یمن و دیگر جاهای شرق میانه، فکر میشود افغانستان از عطف توجه جهان باز مانده است. با توجه به پوشش مطبوعاتی جهانی، شما فکر خواهید کرد که در ظرف چهار هفته گدشته هیچ چیزی در افغانستان اتفاق نه افتاده است
بلی، چندین حمله انتحاری بزرگ و یک حمله هوائی که باعث تلفات ملکی زیادی گردید گزارش داده شد. اما نه چیزی دیگری. طوریکه یک ژورنالیست امریکائی میگوید ” با توجه به این همه رویداد هایکه در جهان عرب در جریان اند، افغانستان برای روزنامه نگاران امریکائی مبدل به یک موضوع کم ارزش گردیده است.”
چه کسی میتواند در این عصر سایکل خبری 24 ساعته، رسانه های در حال تغیر را ملامت سازد؟ انقلابی که سراسر جهان عرب را فرا گرفته است پیامد تاریخی عمیق تر نسبت به تصمیمی مسخره آمیزی اعضائی به اصطلاح منتخب پارلمان افغانستان در مورد تعیین رئیس شان دارد
جهت وزش باد ها در معرض تغیر قرار دارد- این خاصیت رسانه های امروزی است- و زمانیکه توجه آنها دوباره به افغانستان معطوف گردد، سوال این جا خواهد بود که آیا افغانستان توانائی پذیرش مسئولیت امنیت خویش، رشد اقتصادی و ارائه حکومت داری را دارد و یا خیر؟
بحران سیاسی بعد از انتخابات که با تعیین دیرهنگام رئیس ولسی جرگه افغانستان در اوایل هفته جاری پایان یافت چه تاثیری بالای حکومتداری خواهد داشت؟
اگر ما حکومتداری را به حیث توانائی نهادی های دولتی برای اعمال قدرت و نفوذ بر زندگی شهروندان تعریف نمائیم، پس کشمکش های سیاسی اخیر در پارلمان روند حکومتداری را در افغانستان بیشتر تضعیف خواهد کرد.
نه تنها اینکه شماری زیادی از اعضائی پارلمان تحت اتهام های تقلب کار میکنند بلکه قوم گرائی عمیق را که از خود درمباحث ماه گذشته به نمایش گذاشتند اعتبار ایشان را صدمه زده است و این عمل نقش شان را در اجراء وظایف و ایجاد قوانین مشکلتر میسازد.
فیصله اخیر یک حقیقت را در مورد افغانستان به اثبات رسانید و آن انیکه افغانستان عبارت از یک دیموکراسی نو زاد با ساختار عمیق قومی- اجتماعی میباشد. اعضای پارلمان آزادانه و با انرژی سخن میگفتند. ایشان به طرزالعمل های پارلمانی در افغانستان و دیگر کشور های مراجعه نمودند. از تالار جلسه خارج شدند. بحث و گفتگو گردند. اما به زنجیر های نژادی، قومی و زبانی خویش وفا دار باقی ماندند.
بعد از این که کاندیدانی اصلی ریاست ولسی جرگه، محمد یونس قانونی، رئیس پیشین و شخص مطلوب برای دولت عبدالرب رسول سیاف در ماه گذشته نتوانستند به اگثریت قاطع دست یابند، ولسی جرگه برای انتخاب رئیس هشت دور ناکام انتخابات را برگزار نمود.
چیزی که باعث کندی این روند شد بحث بالای اینکه آیا یک تن از تاجک ها و یاهم پشتون ها به حیث رئیس تعیین گردد بود اما در اخیر هر دو جناح از تصمیم خویش منصرف شدند و تصمیم گرفتند تا عبدالروف ابراهیمی، یک تن از اقلیت های اوزبک و عضوی پیشین حزب اسلامی را به حیث رئیس تعیین نمایند. میگویند: سخت گیری سست ایلا. بعد از یک سلسله جنجال های شدید بر سری کاندیدان خویش، اعضائی پارلمان به آسانی یک تن از کاندیدان عادی را به حیث رئیس مجلس تعیین نمودند.
انتخابات برای پست های کلیدی دیگر پارلمان چون نایب دوم و منشی نسبتا وقت کم را در برگرفت. اما تقسیمات و جدائی ها احتمال دارد با آغاز کار پارلمان دوباره بر روی صفحه ظاهر گردند.
با داشتن شماری کمی از هوا خواهان حکومت در پارلمان، رائ اعتماد برای 7 تن از اعضائی کابینه احتمالا به درازا خواهد کشید. همینطور، مسائل بحث برنگیزی دیگری چون قانون انتخابات و قانون رسانه ها ممکن در ولسی جرگه با موانع مواجه گردند. نتیجه و پایان کار همانا عدم پیشرفت و حکومت داری ضعیف خواهد بود
The opinions expressed in this blog are personal and do not reflect the views of either Global Brief or the Glendon School of Public and International Affairs.
نظریه های که درین بلاگ بیان شده شخصی بوده و دیدگاه گلوبل بریف، مکتب امور بین المللی و سلام وطندار را منعکس نمیکند.