LOADING

Type to search

نقش زنان در صلح در خاورمیانه

GB Geo-Blog

نقش زنان در صلح در خاورمیانه

در مقاله زیر، خانم دکتر شیرین عبادی، مدافع برجسته حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل، شمه ای از افکار خود را درباره نقشی که زنان خاورمیانه در برقراری صلح در منطقه میتوانند ایفا کنند منحصرا برای خوانندگان این وبلاگ مطرح میکند. دکتر عبادی در سال ۲۰۰۳ به اخذ جایزه نوبل نائل آمد. وی همچنین در سال ۲۰۰۶ از دست رئیس جمهور کشور فرانسه مدال لژیون دونور را دریافت کرد. این جوایز به پاس خدماتش در زمینه پیشبرد دمکراسی و حقوق بشر خاصه در مورد حقوق زنان و اطفال در ایران به وی اعطا گردید

 خانم دکتر عبادی در تورونتو، کانادا - ۱۳۸۹

خانم دکتر عبادی در تورونتو، کانادا ۲۰۱۰/۱۳۸۹

****

*حتماَ نظریات خانم دکتر عبادی تحت عنوان Women & the ME’ را با کلیک در اینجا بخوانید.

 

 

________________________________________

متاسفانه مدت‌ها است که خاور میانه دستخوش آشوب و هرج و مرج است. سالهاست مردم بیگناه آن در آتش جنگ می سوزند. در بعضی از سخنان صحبت از تغییر نقشه خاورمیانه می شود و این نشانگر مقاصد شومی است که برای این منطقه از جهان دارند. چه انسان های بیگناهی که کشته شده اند و خانه های بسیاری ویران شده اند و در بیغوله های بازمانده از جنگ و تروریزم مردم از خود سوال می کنند این سرنوشت را چه دستهایی برای آنان رقم زده است.

به عنوان یک مسلمان که تمامی عمر در ایران زیسته ام و به وضعیت سیاسی کشورهای اسلامی منطقه نیز آگاهی دارم باید بگویم که چند عامل عمده باعث چنین مسائلی شده اند:

عامل اول نبود یا کمبود دموکراسی و نقض گسترده حقوق بشراست: متأسفانه اغلب کشورهای اسلامی این منطقه از جهان بنا به دلایل تاریخی از دموکراسی پیش رفته محروم هستند. اکثر افرادی که بر کشورهای این منطقه حکومت می کنند واقعاً منتخب مردم نیستند. در ظاهر انتخابات صورت می گیرد اما بیشتر جنبه نمایشی دارد تا انتخابات به معنای واقعی و بدین گونه است که می بینیم مثلاً در کشور سوریه با وجودی که جمهوری است اما ریاست جمهوری موروثی شده است و بعد از حافظ اسد پسرش بشار اسد رئیس جمهور می شود و یا در ایران بطور مرتب انتخابات صورت می گیرد اما مردم آزاد نیستند به هر کس که مایل هستند رأی بدهند بلکه صلاحیت کاندیدها باید قبلاً به تأئید شورای نگهبان برسد و بعد مردم از بین آنها افرادی را انتخاب کنند و هر کس که کوچکترین انتقاد سیاسی به رژیم جمهوری اسلامی ایران داشته باشد در هر انتخاباتی رد صلاحیت خواهد و متأسفانه کلیه انتخابات ایران از جمله شورای شهر، پارلمان و ریاست جمهوری، شورای خبرگان همه و همه بدین صورت انجام می پذیرد. در عربستان سعودی و یا امارات متحده عربی اساساً پارلمان وجود ندارد بلکه تعدادی از افراد خانواده سلطنتی برای مشورت با پادشاه انتخاب می شوند و بدیهی است که چنین مجمعی نمی تواند پارلمان به معنای واقعی کلمه باشد.

در چنین کشورهایی مردم از حکومت فاصله می گیرند و چون می بینند که حکومت به خواست های آنان بی توجه است ، منافع ملی را در نظر نمی گیرد و انتقاد سیاسی رابر نمی تابد ، بنابراین دست به خشونت زده و به تروریزم روی می آورند و نکته جالب توجه آن است که حکومت های غیردموکراتیک خاورمیانه از دوستان قدیم ایالات متحده آمریکا هستند . مردم این کشورها که از حکومت های خود ناراضی می باشند به خوبی می دانند که اگر ایالات متحده آمریکا دست از حمایت دولت های غیردموکراتیک بردارد ، مردم پیروز خواهند شد بنابراین نسبت به سیاست های خارجی آمریکا احساس خوبی نداشته و با سوء ظن به حکومت آمریکا می نگرند – تنها استثناء در این میان کشور ایران است که سالهاست رابطه سیاسی بین دو کشور قطع شده است و بنابراین جوانان منطقه خاورمیانه که از حکومت های خود ناراضی هستند فریفته حکومت جمهوری اسلامی ایران می شوند که به هر بهانه ای پرچم آمریکا را آتش می زند و سعی می کند در مقابل آمریکا مقاومت کند . رژیم جمهوری اسلامی ایران به علت نقض گسترده و مستمر حقوق بشر در داخل ایران محبوب نیست و مردم روز به روز فاصله خود را با حکومت بیشتر می کنند اما به علت مخالفت با سیاست های خارجی آمریکا ، جوانان مسلمان عرب به دلائلی که گفتم روز به روز بیشتر جذب این رژیم می شوند. تنها راه حل این روند غیر صحیح آن است که ایالات متحده آمریکا دست از حمایت حکومت های غیردموکراتیک منطقه بردارد ، مدتی فروش اسلحه را به آنها ممنوع سازد ، روابط دیپلماتیک خود را با کشورهایی که پارلمان ندارند به حداقل کاهش دهد و از سوی دیگر باید مردم مسلمان خاورمیانه را توجیه نمود که رژیم جمهوری اسلامی ایران الگوی مناسبی برای کشور آنان نیست زیرا که مرم ایران از حکومت خود ناراضی هستند . نقض گسترده حقوق بشر در ایران را باید به مردم منطقه و جهان نشان داد تا دریابند که مخالفت با سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا کفایت نمی کند تا رژیمی مشروعیت یابد و با شعار مرگ بر امریکا نمی توان مردم گرسنه را سیر کرد.

و اما نقش زنان در این خصوص چیست – ایران خوشبختانه دارای زنان فرهیخته و آگاه است. بیش از 65% از دانشجویان دانشگاههای ایران دختر هستند . زنان ایران به طریق مسالمت آمیز مدتها است که برای تساوی حقوق زن و مرد در ایران مبارزه می کنند و می دانند که پیروزی آنها می تواند مقدمه پیروزی سایر زنان مسلمان در این منطقه باشد . جنبش برابری خواهانه زنان ایران، قوی‌ترین جنبشی است که در این مورد در خاورمیانه وجود دارد. این جنبش رهبر ندارد، اداره مرکزی و شعبی هم ندارد، بلکه جایگاه آن در منزل هر ایرانی است که به برابری حقوق اعتقاد دارد. این جنبش به صورت افقی و شبکه ای تاسیس شده و گسترش یافته است وبه همین دلیل و علیرغم سرکوب‌های دولتی توانسته دوام آورده و روز به روز نیز قوی تر شود. مردان ایرانی نیز در این جنبش حضور فعال دارند زیرا می‌‌دانند که دموکراسی و حقوق زن دو کفه یک ترازو هستند و پیروزی زنان راه را برای دمکراسی هموار خواهد ساخت.

بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران که در ماه ژوئن برگزار شد، تعداد کثیری از مردم به نتیجه انتخابات اعتراض داشتند و “جنبش سبز” در ایران از آن زمان تاسیس شد. این جنبش که دمکراتیک و نه ایدئولو ژیک است، از جنبش زنان الگو برداری کرده و ساختار یک حزب سیاسی را ندارد یعنی به صورت عمودی نبوده و عده ای در راس آن قرار ندارند بلکه به صورت شبکه ای گسترش یافته و نهاد‌های مردمی خود تصمیم گیرنده آن هستند. زنان ایران در جنبش دموکراتیک سبز حضور فعال و چشم گیری دارند و برای پیش برد آن ابتکارات جالبی‌ را ابداع نموده اند که از جمله می‌‌توان به “کمیته مادران عزادار” اشاره کرد. مادرانی که فرزندان خود را از دست داده و یا اولادان آنها در زندان هستند، هر شنبه با لباس مشکی‌ در حالتی‌ که عکس فرزندان خود را حمل می‌‌کنند، در یکی‌ از پارک‌های شهر تهران گرد هم می‌‌آیند و بدین طریق یعنی با مسالمت آمیز‌ترین شیوه ممکن به مخالفت با دولت و خشونت‌های دولتی بر می خیزند. از سوی دیگر زنان ایرانی از هر فرصتی استفاده کرده، از طریق اینترنت، ساختن فیلم، انتشار کتاب و مقاله و یا شرکت در مجامع بین المللی و سمینار‌ها و کنفرانس هائی که خارج از ایران تشکیل می‌‌شود، نقض حقوق بشر در ایران را با مردم جهان در میان می گذارند و هم چنین در ارتباط با زنان مسلمان خاورمیانه بوده و با همکاری یکدیگر ضمن اعتراض به سیاست های سرکوبگرانه – برای تساوی حقوق زنان مسلمان مبارزه می کنند . زنان سایر کشورهای خاورمیانه نیز ساکت ننشسته اند و ضمن فعالیت برای دموکراسی با فرهنگ پدرسالار حاکم بر این منطقه مبارزه می کنند.

عامل دوم در ناامنی خاورمیانه ، اختلاف بین اسرائیل و فلسطین است: تا این دو کشور با یکدیگر صلح نکنند و تا مذاکرات صلح منجر به انعقاد قرارداد صلح نشود مسلماً – این منطقه از جهان روی آرامش نخواهد دید . مادران اسرائیلی و فلسطینی از حکومت های خود سوال می کنند تا کی باید داغدار جوانانشان باشند ، این مادران با تشکیل کمیته هایی به همکاری مستمر با یکدیگر پرداخته و راه های مختلف ارتباط بین دو جامعه مدنی یهودی و مسلمان را بررسی می کنند و فریاد صلح خواهی زنان این منطقه را به گوش مردم جهان می رسانند.

زنان نیمی از افراد هر اجتماعی هستند . نادیده انگاشتن آنان یعنی نادیده گرفتن نیمی از پتانسیل جامعه بنابراین نقش زنان در در پیشبرد صلح و دموکراسی در خاورمیانه انکارناپذیر است و حتی می توان گفت که نقش آنان مهمتر از نقش مردان نیز می باشد زیرا به علت نفوذی که روی فرزندان خود دارند ، در تربیت نسل آینده تأثیرگذاری بسیار خواهند داشت . مادران مسلمان با عملیات انتحاری موافق نیستند و دائماً به فرزندان خود گوشزد می کنند فریب گروههای افراطی را نخورند و بدانند که هر عمل خشنی واکنش خشن تری به دنبال خواهد داشت.

عامل سوم اغتشاش خاورمیانه حمله نظامی ارتش آمریکا به عراق است: متأسفانه پس از حمله به عراق تروریزم به نحو چشم گیری در منطقه افزایش یافت . بنیادگرایی به سرعت در عراق رو به گسترش است . تاکنون تعداد کثیری قربانی تروریزم شده اند. هر چند با اعمال سیاست های جدید آمریکا در عراق تا حدودی بهانه از دست رادیکالیست های اسلامی خارج شده است اما متاسفانه اثرات سوء حمله نظامی به عراق هنوز باقی مانده است . یک گروه از زنان عراقی که برای صلح فعالیت می کنند در جلسه ای به من گفتند – در زمان صدام ما یک مشکل اساسی داشتیم و آن مبارزه با دیکتاتوری بود و اکنون هر چند این مشکل ، تا حدودی حل شده است اما با مشکلات متعددی روبرو هستیم که مهمترین آن ناامنی ، هرج و مرج ، گرسنگی و از همه بدتر بنیادگرایی است که هدف آن در درجه اول حقوق زن است . جای تأسف است که وضعیت حقوقی زنان در عراق بدتر از زمان صدام حسین نیز شده است – زنان عراقی که سابقه سالها مبارزه با دیکتاتوری داشته اند ، کوشش می کنند تا با مبارزه با بنیادگرایان و تروریست ها آرامش را به کشور جنگ زده عراق بازگرداند . آنها ضمن مبارزه برای صلح با بنیادگرایان نیز در ستیز هستند.

زنان عراقی در شرایط بسیار دشوار سعی‌ می کنند با ارائه خدماتی از قبیل تاسیس و اداره پرورشگاه برای کودکانی که والدین خود را از دست داده اند، کلاس‌های حرفه آموزی برای زنان سرپرست خانوار، آرامش را به جامعه خود باز گرداند.

در خاتمه مایل هستم اشاره ای مختصر به نقش مخرب طالبان در ایجاد ناامنی‌ و گسترش بنیاد گرایی در افغانستان نمایم. طالبان بارها مدارس دخترانه را به آتش کشیده اند و در مناطق تحت نفوذ خود ، زنان را از اجتماعات بیرون کرده و به کنج منزل تبعید کرده اند. اما زنان افغانی از آزادی‌های به دست آمده با چنگ و دندان محافظت می‌‌کنند. هر چند که در این راه بر خلاف زنان ایران، از حمایت مردان افغان بهره مند نیستند اما ترسی‌ به خود راه نمی دهند چنان که در مخالفت با قانون اسلامی خانواده که ارزش زن را بسیار تنزل داده بود به خیابان آمدند و فریاد کنان مخالفت خود را ابراز داشتند. آنان بدون واهمه از عواقب کار، همه روزه از طریق رادیو و تلوزیون و مقالات مختلف وضعیت نابسامان افغانستان را به مردم جهان یاد آور شده و از جامعه بین المللی برای اعاده آرامش به افغانستان استمداد می‌‌طلبند.

امیدوارم در سایه تلاش‌های زنان، آرامش به خاور میانه برگشته و به زودی شاهد منطقه ای به دور ا ز استبداد و ترور و جنگ باشیم.”

The opinions expressed in this blog are personal and do not necessarily reflect the views of either Global Brief or the Glendon School of Public and International Affairs

نطریه های بیان شده در این وبلاگ شخصی است و بهیچوجه عثاید

یا Global Brief

را Glendon School of Public and International Affairs منعکس نمیکند.

Categories:
Tags:

Leave a Comment

Next Up